قتل امیر کبیر
تاریخ فراموش شده

 از چند روز قبل از نهم ژانویه ۱۸۵۲ مهد علیا تعدادی خواننده و نوازنده زن برای دخترش عزت الدله همسر امیر فرستاده بود با این خبر که عن قریب امیر به وزارت منصوب می گردد. مهد علیا خبر احتمال بازگشت امیر به قدرت را به عمد در شهر شایع کرده بود. عزت الدوله همواره نگران دسیسه برای کشتن امیر بود این شایعه می توانست نگرانی وی را کم کند. هیچ غذایی برای امیر نمی اوردند مگر اینکه پیش از وی همسرش از آن می خورد. عزت الدوله لحظه ای امیر را تنها نمی گذاشت.صبح آنروز خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را می آورد.عزت الدوله البته باز هم نگران بود و خبر را باور نداشت. امیر اما به حمام رفت . شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود.علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامه ای را از وی بگیرد.علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مامورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. فراشباشی به چند نفر از مامورانش وارد صحن حمام شد و فرمان شاه را نشان داد:


« چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید. و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد».

امیر با حق نعمتی که بر علی خان داشت پرسید شما چرا مامور اینکار شدید. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان نپذیرفت چرا که می دانست با عزت الدوله نخواهد گذاشت وی ماموریت شیطانی اش را انجام دهد. امیر به دلاک گفت رگهای دو دستش را بزند. خون از رگهای وی فوران می کرد . امیر دو دستش را بر زمین نهاده بود و منتظر بود تا مرگش در رسد. علی خان فراش آن مامور دور از شرافت به میر غضب اشاره ای کرد. میر غضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد.فراش به سرعت برخواست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران باز گشتند.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, توسط امیررضا و پوریا |